:)...

خب همون طور که خودتون میدونید راز پنهان شاید کمتر از ۱۵قسمت بشه.

حالا چرا؟

چون من اصلا از قبل برنامه ریزی برای یه داستان نداشتم.

اینم همینجوری به ذهنم رسید.

منم هی نوشتم و نوشتم و چیزای بیشتری به ذهنم رسید.

حالا هم داره تموم میشه.

الان شروع کردم یه داستان دیگه برنامه ریزی میکنم.

خب،اگر تا الان خیلی چیزای جالبی نداشته،بهم پیشنهاد خودتون رو بگید!البته من این نظرای پیشنهاد رو تایید نمیکنم تا داستان لو نره.

من بین پیشنهاد ها بهترین رو انتخاب میکنم و باهاش داستان رو ادامه میدم.

با یه کوچولو دست کاری.

ولی بیشتر از انتقاد خودم ادامه میدم.

همین.گفتم یه کم از سلیقه ی شما هم استفاده کنم!


نظرات 3 + ارسال نظر
بلا اسنیپ پنج‌شنبه 12 مرداد 1396 ساعت 00:17

مسخره بود نه؟

نه قشنگ بود.
ولیخب باباش قاتله کلی آدم کشته کلا بیاد تسلیم شه؟

شیوا چهارشنبه 11 مرداد 1396 ساعت 18:08 http://rinboraks.mihanblog.com

خب من خودم داستان نمیتونم بنویسم ولی میگم داستانی رو که مینویسی تو اکواستریا گرلز باشه چون اونجا بهتره چیزای بیشتری میتونی بنویسی و اینکه من موندک تو داستان راز پنهان چجوری اونا گوشی دارن

اکواستریا گرلزه دیگه.اگه پونی بودن اون دستبند از کجا اومد پونی ها دستبند ندارن

tina - تــیــنــا چهارشنبه 11 مرداد 1396 ساعت 15:14 http://pony-tina.blogfa.com

راستش منکه پیشنهاد خاصی ندارم فقط وقتی داشتی راز پنهان مینوشتی یه ایراد تو داستان بود گفتم بیام اینجا بگم که دوباره اینطوری نشه، ایرادش هم این بود که بابای شخصیت اصلی شخصیت بده بودو از اینجور چیزا، خب خواننده داستان از کجا بدون قضیه این باباعه چی بوده؟
فقط اگه یه وقت دوباره بابای شخصیت اصلی قاتلی چیزی بود باید قبلش یه داستان بنویسی که توش ماجرای خانواده شدن اینارو توضیح بدی

آها مرسی که گفتی خب راستش این اولین داستانم خیلی آشنایی با این کار نداشتم ولی دفعه ی بعد حتما میکنم این کار رو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد